رومینا رومینا ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات کودکی رومینا

روزجهانی کودک

16 مهر روز کودک مبارککککککک دختر عزیزم    روز جهانی کودک از طرف مهد براتون جشن گرفته بودن و میتونستی با لباس محلی بری مهد .صبح که از  خواب بیدار شدی خیلی حوصله نداشتی اما تا فهمیدی می تونی لباس محلی بپوشی و بری مهد کلی  خوشحال شدی    ازلبخند بزرگی که رو لبت نشسته معلومه چه قدر خوشحالیییی ظهر با بابا اومدیم دنبالت بعدکه رسیدی خونه دوباره دل می خواست لباس محلیت رو بپوشی  بعد  از ناهار این عکسای خوشگل رو ازت گرفتم اصرا داشتی که حتما بالباس محلی عکس بگیری  اونم با همون ژستی که خودت دوست داری اون قلک کوچیکی که تو دستته هدیه روز جهانی کودکه که از طرف مهد هدیه گرف...
17 مهر 1392

مهر 92

پاییز از راه رسید با همه قشنگیاش وبا همه برگ ریزوناش  ماه مهر و مثل سال پیش گل دختر مامان میره مهد .اول مهر من هم همراه تو خوشحال   بودم به یاد روزهای خوش گذشته .صبح به موقع از خواب بیدار شدی و بر خلاف سال قبل  که اصلا دلت نمی خواست بری مهد بسیار مشتاق مهد رفتن بودی.   فرم مهد و کفشای جدید چراغ دارتو پوشدی و همراه بابا جون رفتی            عزیز دلم امیدورام همیشه موفق باشی  ...
12 مهر 1392

روزهای پایانی تابستان 92

عشق مادر تو روزهای آخر تابستون تصمیم گرفتیم دو روزی رو بریم مسافرت و یه حال هوایی عوض کنیم  این شد که رفتیم باغ بهادران .خوشبختانه این دفعه دایی جونم هم اصفهان بود و با ما همراه شد  خب بریم سراغ عکسااا    تمام مدت دلت می خواست بری توی آب .من هم نگران بودم سرما نخوری اخه خیلی آب سرد بود     پسرخاله مامان واست یه خرچنگ از آب گرفته بود وتو خیلی ذوق میکردی میگفتی مامان مامان خرچنگگ     دخترم عاشق رقصیدنه تو مسافرت هم دست از سر رقصیدن بر نمی داره قربونش برم        این دفعه تو مسافرت بسیار مستقل عمل میکردی ومن بسیار خوشحال بودم که گل دخترم ب...
12 مهر 1392
1